» ساختار «صدا و سیما» فشل و ناکارآمد است!
۲۸ خرداد ۱۳۹۰
نویسنده : علی البرزی رسانه به دلیل نقش کلیدی و اساسی که در تغییر فرایند تقویت ارزشها، باورها، سنتها و معیارهای رفتاری افراد جامعه دارد میتواند برای آگاهسازی افکار عمومی در مقاطع مختلف و در برابر هجمههای وارده نقش بسزایی داشته باشد. رسانهها میتوانند خاکریز مطمئنی برای دفاع از ارزشهای افراد و جوامع باشند. برای […]
نویسنده : علی البرزی
رسانه به دلیل نقش کلیدی و اساسی که در تغییر فرایند تقویت ارزشها، باورها، سنتها و معیارهای رفتاری افراد جامعه دارد میتواند برای آگاهسازی افکار عمومی در مقاطع مختلف و در برابر هجمههای وارده نقش بسزایی داشته باشد. رسانهها میتوانند خاکریز مطمئنی برای دفاع از ارزشهای افراد و جوامع باشند. برای بررسی نقش رسانهها در مقابله با عرفانهای دروغین و چگونگی وارد شدن رسانهها به این موضوع با دکتر «حمید ضیایی پرور» استاد دانشگاه و کارشناس رسانه به گفتوگو نشستهایم. این کارشناس رسانه، دیدگاهی متفاوت درباره نحوه برخورد و مقابله با شبکههای منحرف عقیدتی دارد و بر این باور است که با نپرداختن به اخبار فعالیت این شبکهها باید آنها را بایکوت کرد! ضیایی پرور بر این اعتقاد است که بهترین شیوه این است که این شبکهها در رسانههای سایبر و اینترنتی محدود شوند و پای آنها به رسانههای مکتوب، شنیداری و تصویری کشیده نشود. ماحصل این گفتوگو در ادامه میآید.
*آقای دکتر! در چند وقت گذشته هشدارهای گوناگونی درباره گسترش فرقههای دروغین و نوظهور و خطرات این فرقهها برای امنیت اعتقادی و اخلاقی جامعه داده و شنیده میشود. فکر میکنید که رسانههای مکتوب و دیداری و شنیداری چگونه میتوانند در راستای آگاهسازی جامعه در این رابطه فعالیت کنند؟
من تصورمی کنم که بحث عرفانهای کاذب یا به نوعی فرقهها و مذاهب دروغین و جعلی که از سالهای گذشته در نقاط مختلف جهان و ایران وجود داشته است، در حال حاضر با مطرح شدن و گسترش رسانههای سایبری امکان بازانتشار و تبلیغ فراگیرتر برای خود پیدا کردهاند و از این جهت به گونهای احساس تهدید میشود.
در چند وقت اخیر اخبار و اطلاعات در رابطه با این فرقهها در کشور بیشتر شنیده میشود. در عصر رسانههای مکتوب و دیداری و شنیداری تا یک دهه قبل این فرقهها امکان تبلیغ فراگیر برای خود و انتشار عمومی دیدگاههایشان را نداشتند و به همین علت در بین افکار عمومی آنچنان شناخته شده نبودند.
به طور مثال اگر۱۰ سال پیش مباحثی پیرامون شیطانپرستی در جامعه منتشر میشد، به علت اطلاعات کم و فراگیر نبودن رسانههای سایبر، کمتر کسی به این موضوع واکنش نشان میداد. اما امروزه فقط کافی است که دو کلمه عرفانهای کاذب را در سایتهای اینترنتی جستوجو کنیم، اینجاست که با انبوهی از مقالات،مطالب و گزارشهایی در رابطه با فعالیت این فرقههای مواجه خواهیم شد. رسانههای جدیدی که در دسترس این گروهها قرار گرفته اند، به علت فراگیری رسانههای سایبر و حذف بعد زمان و جغرافیا در این محیط رسانهای امکان تبلیغ گستردهای برای این فرقهها فراهم کرده است. این گروههای منحرف در ابتدای شکلگیری از نظر اعضا و فعالیت در اقلیت بودند، اما درچند سال گذشته با کمک فضای سایبر توانستهاند در این زمینه رشد قابل توجهی داشته باشند. بهترین راه مقابله با این مرامها، به کارگیری رسانه به شکلی کاملاً حرفه است.
*یعنی میتوان نتیجه گرفت که با گسترش رسانههای سایبر، فرصت فعالیت برای این فرقهها به وجود آمده است؟
بله، از نظر این فرقهها این وضعیت یک فرصت ایدهآل برای ترویج باورها و اعتقاداتشان است، اما برای ما یک تهدید جدی و خطرناک به حساب میآید؛ تهدیدی که به راحتی هم قابل کنترل نیست؛ چرا که در رسانههای مکتوب با ابلاغیه و قانون میتوان مانع انتشار اخبار و گزارشهایی با موضوع فرقههای انحرافی شد، اما در فضای سایبر، سایتها و وبلاگهای مختلف با صدها صفحه اطلاعات، فیلم و عکس در تمام نقاط دنیا در دسترس است و به سختی میتوان از این موضوع جلوگیری کرد. به نظر من مباحثی که در شرایط کنونی در رابطه با عرفانهای کاذب مطرح میشود، اینگونه نباید تصور شود که تنها در فضای سایبر و محیطهای مجازی توانستهاند فعالیت داشته باشند. از طرفی، به هیچ وجه نمیتوان گفت که این فرقهها در سالهای اخیر به وجود آمدهاند یا یک رخداد جدید هستند.
البته تعداد زیادی از افراد هم از طریق ارسال ایمیلهای ناخواسته و خبرنامههای اینترنتی و حس کنجکاوی جذب این گروهها میشوند. برای خود من هم چندین بار از اینگونه ایمیلها که حاوی مطالب مختلف در رابطه با عرفانهای دروغین است از طرف یکی از گروههای منحرف ارسال شد و در حال حاضر هم ماهانه ۵۰۰ خبرنامه برای من ارسال میشود.
*به نظر شما این فرقهها برای جذب مخاطب در فضای سایبر از چه روشها و تکنیکهایی استفاده میکنند؟
به طورقطع این فرقهها از روشها و تکنیکهای روانشناسی استفاده کرده و با کمک فضای سایبر ذهنها و افکار مخاطبانشان را به سمت خود منحرف میکنند. جالب است که بدانید در حال حاضر گروههای شیطان پرست برای جذب اعضا در فضای سایبر از موضوعاتی نظیر رابطه شیطان با خدا و فرشتگان استفاده میکنند که این موضوع برای اشخاص عادی و مردم به نوعی ناشناخته و جذاب است.
*به طور طبیعی در این شرایط، رسانههای ایران چه در بخش مکتوب و چه دیداری و شنیداری هم باید برای مقابله و آگاهسازی افکار عمومی دست به کار شوند. به نظر شما بهترین راهکار رسانهای برای آگاهسازی افکارعمومی چیست؟
من برخلاف نظر شما معتقدم که رسانههای جریان اصلی همانند مطبوعات،سینما، فیلم و کتاب نباید به این عرصه وارد شوند، بلکه برای مقابله با این فرقهها در فضای سایبر باید از رسانههایی همجنس و برابر با رسانههای مد نظر این گروهها استفاده شود، چرا که در فضای رسمی به نوعی به این گروهها رسمیت بخشیده میشود.
اما بر خلاف باور شما شاهد هستیم که فعالیت گروهها تنها به فضای سایبر خلاصه نمیشود و مرحله دوم که جذب و ساماندهی اعضا است از طریق جلسات و همایشهای مختلف و در حقیقت در فضای واقعی اجرایی میشود.
این افراد احتمال دارد در همه جا و در بین اقشار مختلف مردم و حتی مسئولان هم نفوذ پیدا کنند. بحث من در رابطه با راهکار مقابله رسانهای است. این فرقهها به علت اینکه از طریق سرنخهای ارتباطی فضای سایبر، آدمهای خود را جذب میکنند باید در همین فضای سایبر هم با آنها مقابله کرد.
*چندی پیش گزارشی در رابطه با نفوذ سرشاخههای وابسته به شبکه مدعی عرفان کیهانی در رسانهها منتشر شد. به نظر شما برای جلوگیری از نفوذ این افراد در رسانهها باید چه تدابیری اندیشیده شود؟
البته چنانچه سایتهای اینترنتی به مقابله با این شبکهها بپردازند و مطالبی را در قالب گزارش منتشر کنند، قابل قبول است؛ چرا که بهترین شیوه مقابله، استفاده از سایتهای اینترنتی است.
باید توجه داشت که رسانههای سایبر مخاطب فرهیخته دارد و چنانچه ما بتوانیم میدان بازی مقابله را تغییر دهیم، گرایش مخاطبان تغییر میکند. تعدادی از این فرقهها را هم با بایکوت کردن و عدم استقبال خبری از آنها میتوان از چرخه فعالیت حذفشان کرد.
اما یک دیدگاه دیگر از طرف کارشناسان مطرح میشود که اطلاع رسانی نکردن در رابطه با این نوع از آسیبهای عقیدتی و اجتماعی را باعث رشد و گسترش آنها میدانند.
این دیدگاه برای من مشخص نشده است. البته در برخی از جرایم همانند دزدی و فرار دختران، اطلاع رسانی به جامعه از طریق رسانهها بسیار مؤثر است، اما دراین نوع از آسیبها چنانچه اطلاع رسانی درست و اصولی با شناخت دقیق از جامعه مخاطب انجام نشود، ناخواسته به عنصرتبلیغاتی فرقهها تبدیل خواهیم شد. در حال حاضر به نظر من رسانهای که به صورت هدفمند میتواند در راستای آگاهسازی افکار عمومی اقدام کند، فضای سایبر و سایتها هستند.
*آقای دکتر! در شرایط کنونی زیر ساختهای رشد و اثرگذاری سایتها در فضای سایبر فراهم شده است؟
این زیرساختها تا حدی محقق شده است. اما باید توجه داشت که مقابله با این فرقهها در فضای سایبر نباید مختص شبکههای سایبری دولتی و وابسته به نظام باشد، بلکه این مقابله باید در رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی گفتوگو انجام شود؛ چرا که وارد شدن دستگاهها و سازمانهای رسمی سیاسی، امنیتی و مذهبی به این موضوع یک اشتباه است. به طور مثال به جای اینکه حوزه علمیه قم در سایت رسمی خود مطلب یا جوابیهای در رابطه با این فرقهها منتشر کند،باید در هزاران وبلاگ و وبسایت دیگر، طلبهها با قلم خودشان در رابطه با فرقههای انحرافی مطالبی را منتشر کنند. در این صورت یک شبکه اجتماعی منسجم با جنبش وبلاگی برای نشر و انتقال مطالب مختلف و افشاگری در رابطه با خطرات و انحرافات عرفانهای دروغین شکل خواهد گرفت.
البته در مواردی هم که نیاز به برخورد امنیتی و قضائی است باید با قاطعیت برخورد شود، اما در وهله اول که نیاز است از طریق فضای سایبر با اینگونه فرقهها مقابله شود باید با کمک فرهیختگان، گروههای صاحب فکر و محفلهای تبادل اندیشه به مقابله بپردازیم.
*اینجا بحث دیگری مطرح میشود و آن هم استفاده از ماهواره است. شبکهها و فرقههای مروج معنویتهای دروغین نفوذ قابل توجهی در ماهوارهها دارند و افکار خود را از طریق شبکههای ماهوارهای ترویج و تبلیغ میکنند. آیا اینجا هم باز معتقدید که مقابله با این فرقهها باید به فضای اینترنت محدود بماند؟
من مخاطب ماهواره هستم و از سالها پیش از برنامههای ماهوارهای استفاده کردهام، اما هیچ وقت با شبکههایی با محتوای فرقههای دروغین مواجه نشدهام.
جالب است! اما این گروهها در قالب سریالها و در دل فیلمها و برنامههای شبکههای ماهوارهای به دنبال ترویج محسوس و نامحسوس عقاید خود هستند. به طور مثال، چندی قبل نشان X که یکی از نماد شیطان پرستی است توسط هنرپیشگان در شبکههای ماهوارهای مورد استفاده قرار میگرفت.
ببینید، اینگونه روشها در مباحث عملیات روانی تعریف میشود و به نظر من زمانی که ما در یک مقطعی دچارخلأ رسانهای هستیم، باید شاهد این نوع از آسیبهای رسانهای هم باشیم.
به طور مثال در شرایط کنونی در صدا و سیما این خلأ رسانهای کمبود برنامههای کارشناسی به شدت احساس میشود و به طور طبیعی در نقطه مقابل، افرادی که در شبکههای ماهوارهای متولی ساخت برنامههای سرگرمکننده هستند در لابهلای برنامهها موضوعاتی را که با اهداف آنها همخوانی دارد قرارمی دهند. من معتقد هستم که راه اساسی برای مقابله با این نوع از جنگ روانی دشمن، پرکردن نیازهای سرگرمی و رسانهای مردم در کشور است. براساس مطالعات انجام شده خانوادههای ایرانی نیاز دارند که در هر روز پنج سریال تلویزیونی را دنبال کنند. آیا صدا و سیما توانسته است این نیاز را برطرف کند؟ این درحالی است که شبکه فارسی وان روزانه ۲۸ سریال پخش میکند.
چنانچه برنامهریزی صحیح و اصولی برای پرکردن وقت خانوادهها نداشته باشیم، شبکههای ماهوارهای به ویژه شبکههای فارسی زبان از این فرصت برای ترویج اهداف پیدا و پنهان خود استفاده میکنند. بازهم تأکید میکنم که راه مقابله با این نوع از هجمه و جنگ روانی بستن یا توقیف و فیلتر و پارازیت نیست؛ چرا که این روشها در اصل رسانه به عنوان روشهای مقابله انفعالی تعریف شده است. روش تهاجمی، صحیح و تأثیر گذار این است که ما خود بتوانیم محتوای کافی و با کیفیت را تولید کنیم و از طرف دیگر، رسانههای متنوع در کشور ایجاد شوند تا نیازهای اوقات فراغت خانوادهها برطرف شود.
اگر این موضوع تحقق پیدا کند، خانوادهها جذب رسانههای داخلی میشوند و آنگاه میتوان سیاستها و اهداف متناسب با کشور را در قالب سریال و فیلم و برنامههای دیگر به عموم جامعه القا کرد. متأسفانه در شرایطی که ادعا داریم باید برای تمام جهان الگو باشیم یا در منطقه یک کشور پویا و فعال و پیشرفته داشته باشیم، به مصرفکنندهای برای رسانههای خارجی تبدیل شدهایم. در حالی که باید تولیدکننده پیام از طریق رسانه هایمان برای جهان باشیم. البته این موضوع تنها مختص به فرقههای دروغین نیست، اگر برنامهریزی درست و هدفمند در صدا و سیما انجام نشود،آسیبهای مختلف اجتماعی،فرهنگی و سیاسی از طریق شبکههای ماهوارهای امنیت اخلاقی جامعه را تهدید میکند.
*پس میتوان نتیجه گرفت که صدا و سیما برای آغاز حرکت جدی در جامعه برای مقابله با فعالیت عرفانهای پوشالی و آگاهسازی مردم نقش اساسی را دارد؟
بله همین طور است، صدا و سیما باید به صورت غیر مستقیم با این فرقهها مقابله کند. تجربه چند سال گذشته نشان داده است که در مقابله با پخش برنامههایی نظیر«شوک» صدا و سیما توانسته تا حد زیادی تأثیر گذار باشد. در کشور ما حداقل باید ۴۰ کانال تلویزیونی وجود داشته باشد که متأسفانه با ساختار فشل و گسترده و غیر کار آمد صدا و سیما امکانپذیر نیست. من تنها راه موجود را ایجاد کانالهای خصوصی زیر نظر بخش خصوصی و سیاستگذاری صدا و سیما میدانم.
*آقای ضیایی پرور! شما سالها در دانشگاههای مختلف تدریس و با دانشجویان در ارتباط بودهاید. به نظر شما در شرایط کنونی برای آگاهسازی این قشر از جامعه نسبت به خطرات فرقههای دروغین چه راهکاری باید در دستور کار مسئولان دانشگاهی قرار گیرد؟
محیط دانشگاهی به دلیل اینکه از جنس محیطهای سایبر است و افراد فرهیخته،صاحب فکر،تحصیلکرده و هوشمند در آن حضور دارند، میتواند نقش بسزایی نه تنها برای اطلاع رسانی به دانشجویان بلکه برای آگاهسازی اقشار مختلف جامعه ایفا کند. در این اماکن هر چقدر هم که فعالیتهای اطلاع رسانی صورت بگیرد، اثر گذار خواهد بود و این فعالیتها میتواند در قالب همایشها و سمینارهای مختلف با موضوع فرقههای انحرافی و تدریس دروس فوق برنامه گوناگون انجام شود.
منبع: باز نشر از جوان
*این مطلب سال ۹۰ در روزنامه جوان منتشر شده است.