» سیمرغ بلورین داشتم، اما مسافرکشی میکردم
۹ اسفند ۱۳۹۴
جعفر دهقان: من هیچ عار نمیدانم و هیچ اشکالی هم ندارد هنر پیشه مملکت بودم، سیمرغ بلورین هم گرفته بودم اما امروز سیمرغ بلورین گرفتم، فردا یک عینکم زدم به چشمم حالا یک کم خجالت میکشیدم، می رفتم در خیابان مسافرکشی میکردم و زندگی را گذراندم. خدارو شکر این روزها صاحب همه چیز هستم به هر حال باید تلاش کرد باید انگیزه داشت باید رفت دنبال چیزهایی که آدم میخواد، اگر بخواهیم بنشینیم و فقط دائم نق بزنیم و منفی بافی بکنیم، به قول جوانهای امروزی انرژی منفی بخواهیم بدهیم به هیچ جایی نمیرسیم……..
گفت و گو : علی البرزی
اشاره:
جعفر دهقان همان آقارضای قُد و یک دنده فیلم حماسه مجنون که همیشه با تصمیمات فرمانده خود در جبهه مخالفت میکرد، این روزها در آستانه ۵۵ سالگی قرار دارد و پس از نزدیک به ۳۰ سال بازیگری همچنان به گفته خودش با نشاطتر از سالهای اول بازیگری مشغول فعالیت است و برای زندگی خود و خانوادهاش همواره در تلاش است.
دهقان سالها زندگی ساده و بیآرایش در محله مهرآباد جنوبی پایتخت را افتخار خود میداند و صفا و صمیمیتی را که بین آدمهای این محلات وجود داشته، همواره سرلوحه کارهای خود در زندگی قرار داده است. جعفر دهقان بر این باور است که برای زندگی خوب باید تلاش کرد و نباید منتظر درآمدهای یک شبه و میلیونی بود. وی معتقد است که برخی جوانان امروزی از فرهنگ کار و تلاش برای زندگی فاصله گرفتهاند و تمام فکر و دغدغه آنها رسیدن به پول به هر وسیلهای و از هر راهی است. البته این بازیگر تلویزیون و سینما از دوران جوانی که برای زندگی در تلاش بوده هم، سخن به میان آورده و از ماجرای مسافرکشی خود با داشتن سیمرغ بلورین سینما میگوید. متن گپ و گفت ما با این بازیگر سینما هم اینک پیش روی شماست.
*************
*آقای دهقان! بهنظر شما نسل امروز با نسل دیروز در بحث تلاش و کوشش برای زندگی چه تفاوتهایی دارد؟
تفاوتها بسیار زیاد است، من خودم به هر حال جزو کسانی هستم که هم نسل سابق را دیدم و هم نسل امروز را میبینم. تفاوت از زمین تا آسمان است. شاید نسلی که قبل از انقلاب بود، نمی خواهم بگویم بیهویت شده بودند، هویتی نداشتند اما خیلی نسبت به نسل امروز تفاوت دارد. این تفاوتها هم درسهایی است که پس از انقلاب پس از اینکه انقلاب شد و جوانها توانستند خودشان را بشناسند و بفهمند که چه قدرتی دارند، چه تونایی دارند. یعنی به آن تواناییهای درون خودشان که بالقوه وجود داشت و نمیتوانستند از آن استفاده کنند آگاهی نداشتند تا پس از انقلاب جوانها خودشان را شناختند و مهمترین این موارد را همین امروز داریم نگاه میکنیم. البته نسل امروز به نظر من کمی از فرهنگ کار و تلاش برای به دست آوردن رزق و روزی و رسیدن به موفقیت دور شده است و به دنبال درآمدها و لقمههای یک شبه است که این آفت نسل امروز است.
*اما زمانی که با برخی جوانان امروزی درباره دغدغه هایشان صحبت میکنیم، همه تقصیرها را به گردن شرایط کشور و نبود کار و اشتغال میاندازند!
بله! درسته من تا حدی به این دوستان جوان حق میدهم، اما باید توجه داشت که صحبتها بسیار زیاد است، خیلی زیاد که اگر بخواهم تفاوتهای نسل زمان گذشته و نسل امروز را بیان کنم، باید بشینیم دربارهاش ۴ تا کتاب بنویسیم.
اما فقط در همین حد به برخی دوستان جوانم که این روزها دچار سردرگمی شدهاند، میگویم که فقط شما تنها نیستید که برای مثال بیکاری و کار نداری، پسر خود من ۲ سال دیگر دکتر میشود، اما این روزها بیکار است، شرایط کشور اینگونه است، شرایط کشور این فرمی است، من دخترم امسال وکیل میشود، پسرم ۲ سال دیگر درسش تمام میشود، می خواهد وارد بازار کار شود، این روزها هم به بسیاری از ادارات و سازمان ها سر میزنیم تا ببینیم میتوانیم جایی را پیدا کنیم که مشغول شود، بهعنوان یک جوان ایرانی شرایط کشور رو باید درک کنیم.
*دراین شرایط به نظر شما باید چهکار کنیم تا از یک طرف جوان ایرانی بتواند غول بیکاری را شکست دهد و از سوی دیگر فرهنگ کار و تلاش در جامعه از بین نرود؟
در وهله اول باید خدا رو شکر کنیم، باید برویم برای خودمان کار ایجاد کنیم، چه اشکالی دارد مگر این همه کار آفرین نمونه داریم، مگر اینها از کجا آمدند از کشور دیگر؟ مگر از جاهای دیگر آمدند همه برای این کشور هستند و با سرمایههای بسیار اندک آمدند و نشستند برای خودشان کار تولید کردند. بسیاری از این کار آفریننان موفق پس از چند سال کار این روزها نزدیک به ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا کارگر زن و مرد را هم حقوق میدهند و زیر پوشش کاری خود دارند. اگرمی خواهیم که بهجایی برسیم یا باید خودمان خودمان را پیدا کنیم یا تلاش کنیم.
آیا به واقع حرکتی کردیم تو این زمینه تلاشی کردیم که به نتیجه نرسیدیم من می گویم نه به خدا کاری نکردیم. من اعتقاد دارم هر کسی که هر کاری رو که اگر بخواهد انجام دهد اگر تلاش کند، اگر پیگیری کند به طور حتم به نتیجه می رسد، ممکن است که حالا به آن نتیجه مطلوب و ایده آلی که در ذهنش هست نرسیده اما بهطور قطع ثمراتش را در زندگی خواهد دید.
*صحبتهای شما درست است، اما همان تعداد جوانانی که اشاره کردم، برای وارد شدن بهکار آفرینی و تلاش مباحثی مانند نبود امکانات و تسهیلات برای انجام کار را بهانه میکنند، بهنظر شما در پاسخ به این بهانه گیریها چه باید گفت؟
معتقدم در وهله اول باید کمی به اینگونه افکار زمان داد، باید اول از یک جایی شروع کنیم بعد به تدریج برسیم به موفقیت در کار و کاسبی. بنده خودم را مثال میزنم، من که یک شبه نیامدم در سینما، امروز نیامدم بازیگر شوم، فیلم اولی که کار کردم ۲ تا سکانس بازی کردم بعد آمدم ۳ تا سکانس بازی کردم، بعد از مدتی آمدم بهصورت همهجانبه وارد کار سینما شدم. البته هنوز هم معتقدم پس از ۳۰ سال کار بهجایی نرسیدم و باید باز هم تلاش کنم. باز هم با آن ایده آلهای خود من خیلی فاصله دارد یعنی من خیلی چیزهایی رو فکر میکردم که به احتمال زیاد به آن برسم و در واقع بالاتر از اینها برسم، اما نرسیدم. هیچ اشکالی هم ندارد، اما خوشحالم از اینکه تلاشم را کردم.
*تازه زمان شما از نظر امکانات تحصیل و زندگی هم محدودتر از این روزها بود.
بله! زمان ما مواجه شد با انقلاب فرهنگی و دانشگاهها تعطیل شد. من نتوانستم ادامه تحصیل بدهم نتوانستم وارد دانشگاه شوم. همان دیپلم را که گرفتم، با خودم گفتم دانشگاه هم که تعطیله، چه کار باید کنم؟ ئرفتم دنبال کار، رفتم تلاش کردم، من بسیاری از روزها همان روزهایی که اوایل بازیگریم و در سینما کار میکردم به واالله قسم میرفتم با ماشین خودم کار میکردم مسافر کشی میکردم. اگر بخواهیم هیچ اشکالی ندارد کار کردن عار نیست، ننگ نیست کار کردن هنره. هنرمند کسی است که بتواند خودش را در سختیها و دشواریهای زندگی بالا بکشد، بتواند تلاش کند، بتواند خانوادهاش را اداره کند و در نهایت زندگی خوبی داشته باشد.
*یک هنرمند و بازیگر معروف و دارنده سیمرغ بلورین جشنوارههای هنری و مسافرکشی!
بله! من هیچ عار نمیدانم و هیچ اشکالی هم ندارد هنر پیشه مملکت بودم، سیمرغ بلورین هم گرفته بودم اما امروز سیمرغ بلورین گرفتم، فردا یه عینکم زدم به چشمم حالا یک کم خجالت میکشیدم، می رفتم در خیابان مسافرکشی میکردم و زندگی را گذراندم. خدارو شکر این روزها صاحب همه چیز هستم به هر حال باید تلاش کرد باید انگیزه داشت باید رفت دنبال چیزهایی که آدم میخواد، اگر بخواهیم بنشینیم و فقط دائم نق بزنیم و منفی بافی بکنیم، به قول جوانهای امروزی انرژی منفی بخواهیم بدهیم به هیچ جایی نمیرسیم. توکل کنیم به خدا، آستینها رو بالا بزنیم بریم جلو تلاش کنیم و مطمئن باشیم که جواب میگیرید.
*بعضیها معتقدند که گرایش به تجملات در سالهای گذشته باعث از بین رفتم فرهنگ تلاش و کوشش در جامعه شده است، آیا شما هم به این موضوع معتقد هستید؟
بله! این تحلیل درستی است، متاسفانه این تجملات کمر بسیاری از فرهنگهای خوب و شایسته ایرانی جماعت را مانند تلاش و کوشش برای رسیدن به موفقیت و همچنین برای به دست آوردن رزق و روزی حلال از بین برده است. ئمن به شخصه زیاد در بند تجملات و دربند نیستم اینکه باید اینجوری زندگی کنم، اونجوری زندگی کنم نیستم، همیشه خدا را شاکر بودم در حد و توان خودم زندگی کردم، سعی نکردم که به دیگران نگاه کنم ببینم بغل دستی چی دارد، من ندارم.
بهطور حتم اگر کسی چیزی از من بیشتر میگیرد، لیاقتش بیشتر از من بوده است، خدا هم به آن شخص اعطا کرده است. من لیاقتش را نداشتم خدا به من نداده است، اما خدا به من یکسری چیزهایی را داده که شاید به دیگران نداده باشد، به من یک تن سالم داده یک خانواده با محبت داده یک خانواده خیلی خوب داده، که تحت هیچ شرایطی با هیچ کجا با هیچ ثروتی عوضش نمیکنم، همین قدر که وقتی غروب می روم خانه نگاه میکنم میبینم که خانواده ام سلامت و خانوادم شاد هستند، این بهترین نعمت دنیاست.
من اگر در خانواده خودم نان خالی هم بخورم هیچ اتفاقی نمیافتد، مرغ و مسما هم بخورم همان هیچ فرقی نمیکند، مهم این هست که اگر دارم بتوانم در واقع به همسایههای خودمم نگاهی کنم من غذاهایی را درست نکنم که بوش همه را دیوانه میکند، اما همسایه بغل دستی من چیزی نداشته باشد که بخواهد بخورد باید به فکره همسایه هم باشم./ انتهای مطلب
منبع: هفته نامه پنجره